دو همدم
 
نويسندگان
مطالب تصادفی
پيوندهای روزانه
لينكي ثبت نشده است
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
چت باکس
آمار
امروز : 1
دیروز : 0
افراد آنلاین : 1
همه : 269

«آرام باش» اين عبارت دو كلمه اي به هيچ عنوان كارساز نيست و به مردها توصيه مي كنيم تاحد امكان از آن استفاده نكنند. شايد تصور كنيد اين دو كلمه هيچ گونه بار منفي ندارد اما اين ديدگاه شماست و خانم ها اينگونه فكر نمي كنند.

 

آنها با شنيدن اين جمله خشمشان بيشتر مي شود. دليل آن نيز اين است كه خانم ها تصور مي كنند مردها مي خواهند در هر شرايطي از موضع بالا بر اتفاق ها كنترل داشته باشند و با گفتن عبارت «آرام باش» مي خواهند او را آرام كنند و اهميتي به بد بودن شرايط نمي دهند. بنابراين، توصيه اكيد مي شود كه آقايان تا حد امكان از اين دو كلمه كوچك در برابر خانم ها استفاده نكنند.

•    بار تحقيرآميز دارد
به طور مثال، با نامزد يا همسر خود قرار است براي صرف شام بيرون برويد شما تصور مي كنيد در اين موقعيت مي توانيد در مورد روابط يا مشكلات با هم صحبت كنيد اما متوجه مي شويد او دوست خود (كه شما به هيچ عنوان از او خوشتان نمي آيد) را نيز دعوت كرده است. او به شما مي گويد: «آرام باش». اما چيزي كه شما مي شنويد اين است: «تو كاملا بي منطق شده اي». اين كاملا درست است: بيشتر زنان با شنيدن اين عبارت با خود فكر مي كنند احساسات آنها هيچ ارزشي ندارد و به همين دليل، برافراوخته و عصباني مي شوند.

•  به هيچ عنوان كمك كننده نيست
درست است، شما عصباني هستيد. اما بيان عبارت كوتاهي كه بيان كننده عصبانيت شما است، براي حل مساله هيچ كمكي نمي كند. بيشتر مردم دوست ندارند احساساتشان به آنها ديكته شود. عبارت «آرام باش» به هيچ عنوان دوستانه نيست بلكه كاملا هم غيرصميمانه و ناراحت كننده است. مردها با بيان اين دو كلمه به ظاهر ساده، آتش دعوا را بيشتر مي كنند. پس تصور نكنيد با گفتن اين عبارت نابودكننده مي توانيد باعث بهتر شدن اوضاع بشويد.

•    غير منصفانه است
برخي از مردها بدون هيچ قصد و غرضي اين دو كلمه را استفاده مي كنند و همه تلاش آن آرام كردن شرايط است. اما برخي از مردها هنگامي كه احساس ضعف مي كنند از اين كلمات سوءاستفاده مي كنند و باعث ناراحتي طرف مقابل خود مي شوند. هنگامي كه مردي خودش عصباني است و كنترلش را از دست داده است به زن مي گويد كه آرام باشد و رفتار خود را كنترل كند.

آنها به خوبي مي دانند سايت همسريابي موقت اين جملات باعث عصبانيت زن مي شود و به اين ترتيب، با اين ترفند خيلي راحت، عصبانيت و رفتار بد خود را توجيه مي كنند. اين يك درماندگي همسريابي موقت واقعي است و به هيچ عنوان منصفانه نيست. اصولا مردهايي كه از اين ترفند نابخردانه استفاده مي كنند از رفتارهاي والدين خود يا اطرافيان سايت ازدواج موقت الگو گرفته اند و تصور مي كنند زنان قدرت سايت همسريابي كنترل عصبانيت خود را ندارند. اما اين مساله صحت ندارد.

اما ما براي خانم ها توصيه اي داريم. اگر مرد شما در مواقع حساس از اين سايت همسرگزيني دو كلمه سوءاستفاده كرد، خيلي راحت با او موافقت كنيد. با آرامش كامل به او بگوييد: « بله. من ناراحت و عصباني هستم و همسريابي احساسات من ارزشمند هستند.» سپس سعي كنيد براي تخليه احساسات بد خود با دوستي تماس بگيريد يا بيرون برويد و در هواي آزاد كمي پياده روي كنيد. و مراقب باشيد دفعه بعد كه دوباره با هم يكي به دو كرديد، سايت همسريابي براي تلافي، از همسريابي اين دو كلمه آزار دهنده سوء استفاده نكنيد.

منبع:برترين ها


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ] [ ۰۷:۴۰:۰۱ ] [ امجد ]

خلاف راه صوابست و عكس راي اولوالالباب، دارو به گمان خوردن و راه ناديده بي كاروان رفتن، امام مرشد محمد غزالي را پرسيدند، چگونه رسيدي بدين منزلت در علوم ؟‌ ‌ 

خلاف راه صوابست و عكس راي اولوالالباب، دارو به گمان خوردن و راه ناديده بي كاروان رفتن، امام مرشد محمد غزالي را پرسيدند، چگونه رسيدي بدين منزلت در علوم ؟‌ ‌

▪ گـول پدر و مادرش را خوردم، فكر كردم اونم اخلاق اونها را داره.

▪ ديـــدم ســطـــح ســـوادش بــالاســت، فـكــر كــردم شعورش هم بالاست. ‌

▪ ديدم چادريه، گفتم شايد بقيه مسايل شرعيش را هم رعايت مي‌كنه. ‌

▪ وقتي آمد كلي از خدا و پيغمبر و دين گفت، گفتم الحمدلله همسرم مؤمن است. ‌

▪ ديــدم حــرف‌هـاي خـوبـي مـي‌زنـد، وعـده‌هـاي خوبي مي‌دهد، نمي‌دونستم اهل عمل نيست‌ ‌ ▪ وقتي گفت بيكار است، گفتم شايد بخاطر اينكه كار نيست، اما حالا مي‌فهمم كه اهل كار نبود.

‌ ▪ بــرادرش آدم خــوبـي بـود، فـكـر مـي‌كـردم مـثـل برادرشه.

▪ فـكـر نـمي‌كردم با اون پولداري شون، اين قدر خسيس باشن. ‌

▪ ديدم روحاني ست گفتم حتماً مرغ باغ ملكوته.

▪ ظاهرش خيلي خوب بود گفتم شايد باطنش هم خوبه. ‌

▪ فـكـر نـمـي‌كـردم تـو هـمـچـيـن خـانواده مذهبي، همچين آدمي‌هم باشه. ‌‌ ‌

▪ ايـنهمه شور و شوق داشت، گفتم شايد بخاطر خودمه، حالا مي‌فهمم كه به خاطر ثروت پدرم بوده.

▪ ديدم از بالا شهره، گفتم حتماً خيلي با كلاسن، اما انگار تو طويله بزرگ شدن. ‌ همه‌ آنچه را كه تا به حال از ملاكها و معيارها گفته شـده را، اگـر بـا تحقيق و پرس و جو به هنگام انتخاب هـمـســر ضـمـيـمــه نـكـنـيــد، هــر آنـچــه را كــه تــا بــه حـال خوانده‌ايد و حتي اگر دهها كتاب ديگر انتخاب همسر را نيز بخوانيد، هيچ دردي از شمارا دوا نمي‌كند و هيچ مـشـكـلـي را حل نمي‌كند و بين خواندن و نخواندن يا دانستن و ندانستن هيچ فرقي نيست - بجز اينكه وقتتان را تـلـف كـرده ايـد - امـا اگـر مـي‌خـواهـيـد در انـتـخـابتان مطمئن باشيد، متأسفانه هيچ راهي نداريد به جز اينكه تحقيق كنيد، و بواسطه‌ همين تحقيق و پرس و جو است كه به شناختي دست پيدا مي‌كنيد كه مي‌توانيد همه‌آن مـلاكـهـا و مـعـيـارهـا را عـمـلاً در دنـيـاي واقـعي ببينيد و ارزيابي كنيد و با توجه به همين شناخت‌ها و ارزيابي‌ها اسـت كـه به قدرت تصميم گيري دست پيدا مي‌كنيد، قـدرتـي كـه قـبـل از آن، بـواسـطـه‌ وجود ترديدها، از آن محروم بوديد. ‌‌

‌ زن جوان روبرويم سايت همسريابي مي‌نشيند و مي‌گويد:مشكل ما ايـن اسـت كـه در مـورد خـواسـتـگـارانـمـان پـرس و جـو نـمـي‌كـنـيـم، ظـاهـر افـراد را مـي‌بـينيم همين كه آدمي را پسنديدم شرايط ازدواج را فراهم مي‌كنيم. ‌‌ ‌

مـي‌خـندم و مي‌گويم: فكر مي‌كنم با شما موافق باشم. بعد رو به زن مي‌گويم: شما در اين مورد تحقيق كرده ايد؟‌ ‌ زن خنده اي مي‌كند و مي‌گويد:نه! چون مشكل خودم هم، همين است وقتي آدم گرفتار مشكل بشود، اطلاعات او هم زياد مي‌شود. ‌‌ ‌ اينجا حق با او بود، آدم وقتي به مشكل و يا بيماري خـاصـي گـرفـتـار مـي‌شـود آنـقـدر در اطـراف مـشـكـل و بيماري پرس و جو مي‌كند، كه اطلاعاتش وسيع و زياد مي‌شود. ‌‌ ‌ از او پرسيدم: مشكلتان چيست؟‌ ‌ گفت: سال۶۹ وقتي متعهو شوهرم را كه به نظر آدم خوبي مــي‌آمـد، ديـدم، بـدون ايـنـكـه راجـع بـه او تـحـقـيـق كـنـم پذيرفتم. ‌‌ ‌ خانواده تان هم با شما موافق بودند؟‌ ‌ بله. او به خواستگاري آمده بود و پدرم از رفتار و نـوع بـرخـوردش خـوشش آمده بود از اينرو مرا هم به قبول او تشويق كرد.

‌‌ ‌ خب بعد چه شد؟‌ ‌ بعد از ازدواج از رفتار و برخوردهايش فهميدم كه متأسفانه تعادل روحي ندارد. ‌‌ ‌

يعني چه؟‌‌ ‌ آدم عـصـبي و زودرنجي است كه به كوچكترين بهانه، زود از كوره در مي‌رود، وقتي هم به اين حالت مي‌افتد از هيچ آزار و اذيتي فروگذار نمي كند. تــصـمـيــم دربــاره ازدواج هــم درســت مـثــل بـقـيــه امورات زندگي و دنيا است و هيچ فرق خاصي بين آنها نـيـسـت، اگـر دانـش آمـوزي بـدون مـطالعه، نمره قبولي نمي‌گيرد، اگر پزشكي بدون داشتن اطلاعات كافي از بيماري، علت مريضي را تشخيص نمي دهد و يا بدون ديـدن بـيـمار و معاينه دقيق او نمي تواند نظر قاطعي را ابراز كند، اگر برنامه ريزي براي يك كشور بدون اطلاع از ميزان منابع و سرمايه‌ها و امكانات قابل انجام نيست، ازدواج موفق هم بدون داشتن اطلاعات كافي از طرف مـقـابـل هـم امـكـان پـذيـر نـيـست، در اين حالت ازدواج بيشتر ريسك است تا كاري عاقلانه. ‌‌ ‌

دختر و پسر، بايد نسبت به فردي كه مي‌خواهند به همسري برگزينند شناخت كامل و همه جانبه داشته بـاشـنـد، تـحـصـيـل ايـن شـنـاخـت، از ضـروريـات حتمي اسـت، به هيچ وجه صلاح نيست كه انسان، نسبت به كسي كه مي‌خواهد يك عمر با او زندگي كند و او را در همه چيزخود شريك گرداند و سرنوشتش را با او گره بـزنـد و او را محرمترين و نزديكترين فرد به خود قرار دهد و با او پيماني جاودانه ببندد، شناخت كافي نداشته بـــاشـــد، بـــي گـــدار بـــه آب زدن، در ايـــن وادي نــوعــي خودكشي رواني است و هيچ انسان عاقل و فهميده اي به آن اقدام نمي كند.

اين آيه از پيروي متابعت هرچيزي كه بدان علم و يـقـيـن نداريم نهي مي‌كند و چون مطلق و بدون قيد و شـرط اسـت پيروي اعتقاد غير عملي و همچنين عمل غـيـر عـلـمـي را شـامـل گشته معنايش چنين مي‌شود:به چيزي كه علم به صحت آن نداري معتقد مشو و چيزي را كه نمي داني مگو و كاري را كه علم بدان نداري مكن، زيـرا همه اينها پيروي غير علم است و اين در حقيقت امضاء حكمي است كه فطرت خود بشر مي‌كند و آن وجوب پيروي علم و اجتناب از پيروي غير علم است.

در هر اعتقاد عملي كه ممكن است تحصيل علم نمود پيروي غير علم حرام است. مفهوم اين آيه با توجه به بحث ما درباره ازدواج ايـن اسـت كـه در مـورد هـمـسـر آينده تان، بدون اطلاع داشتن از خصوصيات روحي و اخلاقي و. . . نه جواب مثبت بدهيد و نه پاسخ منفي بدهيد، آنهايي كه صرف عدم شناخت را تنها دليل خود براي رد كردن هر فردي مـي‌دانند نه تنها كار عاقلانه اي نمي كنند بلكه ممكن است حتي به بخت خود لگد بزنند و افراد بسيار مناسبي را فقط به جهت عدم شناخت، از دست دهند.

دستور آيه اين است كه به دنبال اطلاعات باشيد، سپس با در نـظـر گـرفـتـن مـعـيـارهـا و مـلاكها، آنگاه جواب خود را هرچه كه مي‌خواهد باشد بدهيد، منتهي چه براي قبول كردن و چه براي رد كردن بايستي دليل قانع كننده اي داشته باشيد. ‌‌ ‌ پـس نـكـتـه اول ايـن گـفـتـار؛ لـزوم تحقيق و كسب شـنـاخـت از هـمـسر آينده قبل از اقدام به پذيرش يا رد است. ‌‌ ‌ نكته دوم درباره روش تحقيق و شناخت است: به دو طريق مي‌توانيد به شناخت دست پيدا كنيد و لازم است هر دو طريق را توا‡ماً انجام دهيد. ‌‌ ‌

۱) ‌شناخت مستقيم:

ابتدا صحبت‌هاي رودررو را با او انجام دهيد، طي چندين ساعت يا چندين جلسه، تا مـي‌توانيد از او كسب اطلاعات كنيد، در مورد تمامي رفتارها، عادات و اعتقادات او پرس و جو كنيد، نظرش را در مورد مسايل مختلف زندگي بپرسيد و در همان حـال سـعـي كـنـيـد ابعاد شاكله وجودي او را تشخيص دهيد. ‌‌ ‌

۲) ‌شـنـاخـت غير مستقيم:

آدرس يا شماره تلفن چند تن از دوستان يا آشنايان وي را از خود او بگيريد، مهم نيست چه كسي را به شما معرفي مي‌كند، به هنگام تـمـاس بـا آنـهـا، اولاً:آنـهـا را در مـوقـعـيـتـي قرار دهيد كه احساس كنند اطلاعات آنها در سرنوشت يك زندگي تأثير دارد و وجدانشان را محكمه خودشان قرار دهيد، اگر اين اتفاق بيفتد معمولاً اطلاعات دقيق تري را ارايه مــي‌كـنـنــد.

۳) سـئـوالات دقـيـق و عـمـيـقـي بـپـرسـيـد، سئوالات را طوري طرح كنيد كه طرف مجبور شود به تشريح و توصيف بپردازد نه اينكه بله يا خير، يا خوب اسـت و بـد اسـت را تـحويلتان دهد، مثلاً به جاي اينكه بـپـرسـيـد فـلانـي آدم خـوبـي است يا نه، بپرسيد كه او را چـگـونـه تـوصـيـف مـي‌كنيد و چرا؟

بپرسيد تا چند تا از عــادت‌هـا و خـصـلـت‌هـا ي او را شـرح دهـد ؛ خـلاصـه هـرگـونـه پـاسـخـي مـي‌دهـد از او بـخـواهـيـد كـه تـوضـيح بيشتري دهد يا از علل آن بگويد، در پايان بپرسيد كه آيا با تمام صحبت‌هايي كه شده است آيا خود وي حاضر است او را به همسري يكي از عزيزترين كسانش درآورد و چـرا؟ چـنـانـچـه مـوقـعـيـت را مـنـاسـب ديـديـد از او نـيز بخواهيد كه افراد ديگري را كه اطلاعات مناسبي از فرد مورد نظر شما دارند را به شما معرفي كند و از او بخواهيد كه اين مطلب را پيش خود نگه دارد. سپس به سراغ آن افراد هم برويد و همان سؤالات را از آنها بپرسيد. ‌

سـپـس وضـعيت او را در محلّه و از همسايگان و افـراد مـحـل جـويـا شـويـد چـنـانـچـه خـانـواده‌ وي مدت كمي‌است كه منزل جديدي را اختيار كرده‌اند، از خانه‌ قـبـلــي شــان پــرس و جــو كـنـيـد و از مـيـان هـمـسـايـگـان قديمي‌شان نيز سؤال كنيد.

‌ بعد از اين مرحله وضعيت اخلاقي و رفتاري او را در مـحيط كار يا تحصيل ارزيابي كنيد، به آنجا نيز سر بزنيد و تا مي‌توانيد از افرادي كه به نوعي از او اطلاعات ذي‌قيمتي دارند كسب اطلاعات كنيد. ‌ در انـجـام هـمـه‌ ايـن مـراحل، احتياطات لازمه را انجام دهيد، شايد اصلاً لازم نباشد آن كسي كه تحقيق مـــي‌كــنـــد از ازدواج و خـــواســتـگــاري صـحـبــت كـنــد.

مـي‌تـوانـد بـهـانـه‌ ديـگـري را بـتـراشـد - هـر بـهـانـه اي كه كارسازتر و مناسب تر باشد. ‌ پـس از جـمـع آوري اطـلاعـات، اگـر بـه مـوقـعيت تصميم گيري نزديك شده ايد، باز هم عجله نكنيد، يك جـلـسـه‌ ديـگـر گـفـت‌وگـو را بـگـذاريد - مخصوصاً اگر جواب مثبت داريد - در آن جلسه از ابهامات احتمالي، از اطـلاعـات جديدي كه به دست آورده ايد و از همه‌ آنچه كه براي شما يا وي مهم است سخن به ميان آوريد.

از وقـتي خواهرانم ازدواج كرده و در زندگيشان خـوشـبـخت نشده بودند، تصميم گرفتم راجع به همه خـواسـتـگـارهـايـم تـحقيق كنم، چهار يا پنج نفر از آنها، آدم‌هـاي خـوبـي نـبـودنـد، يـكـي از آنـهـا عادت زشت و ناپسندي داشت، غروب هر روز سر كوچه مي‌ايستاد و با دوستانش محيط زندگي مردم را ناامن مي‌كرد، البته او قول داد ديگر اين كار را نكند اما از قديم گفته‌اند، توبه گرگ مرگ است، ديگر اينكه تن به كار نمي‌داد، مخارج او را پدرش مي‌داد، يك آدم اضافي كه به جاي تلاش و پشتكار عادت داشت وبال گردن پدرش باشد. ‌
خواستگار ديگر ازدرس و مدرسه گريزان بود آدم تحقير شده اي بود كه به او امر و نهي مي‌كردند، پدرم مي‌گفت:‌ آدمهاي تحقير شده توي خانه عصباني و تند خو مي‌شوند و آسايش زن و فرزندانشان را مي‌گيرند. ‌ او را هم جواب كردم، يكي ديگر از خواستگارانم بچه ننه بود، ببخشيد كه اين اصطلاح را به كار بردم، ولي روي آدمـي‌كـه اخـتـيار تصميم گيري نداشت و مادر و پــدرش دايــم تـصـمـيــم مــي‌گــرفـتـنــد اسـمــي‌جـز ايـن را نمي‌گذارند.

اما محسن با بقيه فرق داشت، آدم سر به زيري بود كه تحصيلاتش را تا ليسانس ادامه داده و از بچگي كار مـي‌كـرد و حـالا هـم عـلاوه بـر شـغـل دولـتـي در بـخش خـصـوصـي متعه هـم مـشـغـول بـه كـار بـود، بـسـيـار مـؤدب و خوشرو به نظر مي‌رسيد و همه به خوشنامي‌از او و از خانواده‌اش ياد مي‌كردند. ‌ جوان پشتكار داري است، از وقتي او را مي‌شناسم يك حركت ناپسند انجام نداده است. ‌

تـحـقـيـقـات بـعـدي من نشان داد خيلي‌ها بي ميل نـيـسـتـنـد بـا او ازدواج كنند، بنابراين اگر من هم به نظر محسن خوب مي‌آمدم زندگي مناسبي را مي‌توانستيم داشته باشيم . نـمـونـه فـوق يـك الـگـوي خـوب از تـحقيق كردن اسـت، مـطـمـئـناً افراد اگر با همين شيوه و روش در پي خـصوصيات همسر آينده شان باشند مي‌توانند تا حد زيادي يك انتخاب تضمين شده اي را داشته باشند، اما اگـــر صـــرفـــاً دلــخـــوش بــه حــوادث روزگــار و تـقــديــر سرنوشت باشند معلوم نيست كه كارشان به كجا منتهي شود. ‌ و اما نكته سوم درباره‌ حدّ و حدود تحقيق كردن است، يعني حال كه قرار بر تحقيق است چه مقدار بايد اطلاعات را جمع آوري كنيم. ‌ حد تحقيق در مورد افراد، مختلف است، اما حد مناسب تحقيق اين است كه بعدها در صورت ازدواج، صحت آن اطلاعات زير سؤال نرود و يا نقض نگردد. ‌

تـحـقيقات بايد آنچنان جامع و كامل باشد كه در صورت ازدواج، تحقق و صحت آنها ثابت گردد، بعد از ازدواج بـايـسـتـي تنها در عمق آن تحقيقات، اطلاعات بيشتري بدست آيد نه اينكه ابعاد جديدي از شخصيت همسرتان مكشوف شود كه خلاف تصور آنچه كه قبلاً انتظار مي‌رفت باشد. ‌ دختري ۲۲ ساله هستم، ده ماه پيش به عقد جواني درآمدم كه او ۲۲ سال دارد، ابتدا يعني پيش از عقد به او عـلاقـه داشـتـم ولـي از وقـتـي بـا هـم بـه مـسـافرت رفتيم فـهـمـيـدم اهـل مـعـاشـرت نـيـسـت و بـرخـورد اجتماعي ندارد، علاقه ام به او كم شد، الا‌ن فقط به خاطر اينكه او بـه مـن وابـسـتـه اسـت راضي به جدايي نيستم، آدم يك دنده‌اي است كمتر گوش به حرف مي‌دهد، ‌ مـي‌گـويـد: بـايـد بـعـد از عقد با خانواده ام زندگي كني. ‌

من راضي به تحمل اين وضع هم نيستم، البته من هــر چــه بـگــويــم او مــي‌پــذيـرد، ولـي هـنـوز هـم بـه دلـم نـمـي‌نـشـيند، فكر مي‌كنم در آينده با هم مشكل داشته باشيم، آيا به نظر شما ازدواج من و او صلاح است ؟ چه كنم تا بتوانم احساسي را كه نسبت به او دارم به علاقه و محبت تبديل نمايم.

مـطمئناً اين خواهر، اگر همين اطلاعاتي را كه از نـامـزدش بـعـد از عقد دريافت كرده است، قبل از عقد مي‌فهميد، با احتياط بيشتري به اين مسئله نگاه مي‌كرد، نــوع شـنــاخـت فـوق هـيـچـگـاه مـقـبـول نـيـسـت چـرا كـه اطلاعات جديد و مخالف انتظارات اوليه به آنها افزوده شده است. ‌ اهميت ديگري كه كسب اطلاعات قبل از تصميم گيري دارد كمك نمودن به قلب و مشخص شدن حب يـا كـراهـت نسبت به طرف مقابل است و اين موضوع بسيار مهمي‌است.

‌ خيلي‌ها ممكن است با يك نگاه حب ديگري را در خود احساس كنند و تصميم به ازدواج بگيرند، اما پـس از وصلت سخت پشيمان مي‌شوند، آن پشيماني ريشه در كسب اطلاعات جديد و مخالف با تصورات اوليه دارد، بنابراين وقتي قبل از تصميم گيري مبادرت به كسب اطلاعات مي‌نمائيم، علاوه بر اينكه تعادلي در احساسات ما بوجود مي‌آيد، آن احساسات به واقعيت هـم نـزديـك مـي‌شـونـد و حـتـي مـمكن است جهت آن احـسـاسـات عـوض شـود و كـراهـت تبديل به علاقه يا علاقه تبديل به كراهت و بغض شود. ‌

در اثر افزايش اطلاعات از فرد مقابل هر چه پيش بـرويـم و شـنـاخـتمان نسبت به آن فرد مورد نظر بيشتر شود علاقه مندي يا بي علاقگي آشكار مي‌شود، هر چه از صفات و مشخصات او و خانواده‌اش و مسايل مربوط به او بيشتر آگاه شويم عشق و محبت و يا بي علاقگي و نفرت نسبت به او در دلمان بيشتر خواهد شد، اين راه را آنقدر ادامه مي‌دهيم تا به تصميم نهايي (مثبت يا منفي) برسيم.

انـتـخـاب هـمسر بيش از هر كاري نياز به بررسي همه جانبه دارد، عاقل آن است كه‌انديشه كند پايان را بايستي از منابع مختلف، اطلاعات لازمه و ذي قيمت را بـدسـت آورد، تـنها با آگاهي و در روشنايي مي‌توان تـصـمـيـم گـرفـت، در جـهـل و تـاريـكي و عدم اطلاع از ديگري هر تصميمي‌ممكن است عواقب خطرناكي را به همراه داشته باشد عاقل كسي است كه زير ديوار كج نخوابد و روزه شك دار نگيرد.

   نويسنده : محمود يزداني 

   روزنامه همبستگي  


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۸ بهمن ۱۳۹۴ ] [ ۰۱:۰۰:۲۸ ] [ امجد ]

حضرت آيت الله خامنه اي  همسريابي موقت را حلال ميدانند زيرا كه بارها و بارها در احاديث تكرار شده و بر آن تاكيد گشته و صيغه يابي همواره بهترين راه حل براي آرامش است.


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۸ دى ۱۳۹۴ ] [ ۰۸:۱۷:۰۶ ] [ امجد ]
اولين دوقلوهاي سفيد و سياه جهان از يك پدر و مادر با نژادهاي متفاوت متولد شده اند به گزارش پارس ناز به نقل از۲۴، جيمز و دانيل كلي برادران دوقلوي همسان انگليسي ۱۸ سال دارند ولي يكي سفيد پوست است و ديگري رنگ پوستش سياه است. اولين دوقلوهاي همسان سياه و سفيد انگليسي حاصل ازدواج آليسون و ارول كلي دو زوج با نژادهاي مختلف هستند كه روزنامه گاردين به نقل از پزشكان، توزيع ژنهاي آنها را جدا از هم توصيف كرده است. دكتر جيم ويلسون، متخصص ژنتيك جمعيتي در دانشگاه ادينبورگ در گفتگو با اين روزنامه علت سياه و سفيد شدن برادران كلي را ژنهاي پدر عنوان مي كند كه مسئله اي ارثي دارد. ارول كلي اصالتي جامائيكايي دارد و داراي يك ژن مربوط به پوست بدن است كه تقريباً نادر است ولي در مردم كشور بومي اش فراوان ديده مي شود. به گفته پزشكان برادران دوقلوي انگليسي علاوه بر پوست صورت در بسياري از موارد ديگر نيز تفاوت دارند. براد پيت و بدلش در فيلم زامبي ها عكس مصاحبه حميد گودرزي درمورد ثروت همسرش علت اصلي جدايي جنيفر لوپز و همسرش؟ فيلم جديد تام كروز عمليات غيرممكن 4 وقتي رامبد جوان و همسرش همبازي شدند تصوير علي صادقي در نقش آدم آهني تصوير اتفاق عجيبي كه براي يك خواننده زن رخ داد تصوير زن زيباي سينماي ايران كه مدل شد عكس
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۸ دى ۱۳۹۴ ] [ ۱۱:۰۹:۰۲ ] [ امجد ]
[ ۱ ]
.: Weblog Themes By ratablog :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
موضوعي ثبت نشده است
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب